عشق بابا

بدون عنوان

  سلام عزیزدلم نفسم نمیدونی چقدردوست دارم که.............. مامانی امیدوارم منو ببخشی چون باید برم ......... قندعسلم خیلی دلم براتون تنگ میشه مامانی حالاکه قراره من نباشم مواظب خودتو بابایی باش یه موقعه اذیتش نکنی ....... اخرین باره که دارم واست مینویسم امیدوارم منو ببخشید خیلی دوستتون دارم ........ فراموشم نکنید ...
25 بهمن 1389

میوه دل بابا...

سلام عزیزم  میوه دلم عشق بابا همیشه دلم می خواست بعد از این که خدا تو رو به من هدیه کرد تلاش کنی  یه قاری تراز اول بشی البته مامانی هم حتما موافق منه ... خدا می دونه چقدر منتظر اون لحظه هستم... تو میوه دل بابای خیلی خیلی دوستت دارم ... البته اگه مامانی حسودی نکنه  ... ...
19 بهمن 1389

بدون عنوان

  سلام عزیزدل مامان هرروز که میگذره بیشترازقبل دلم واست تنگ میشه دوست داشتم الان پیشم بودی خنده های نازتو میدیدم ولی حیف خیلی باید صبرکنم تا عزیزمو ببینم الاهی قربونت برم......... ...
19 بهمن 1389

بدون عنوان

سلام بابای... منو مامانی هنوز سر اسم تو به توافق نرسیدیم من میگم اگه پسر باشی اسم تو بزاریم علی اگه دخمل باشی اسم تو بزاریم ریحانه هر روز به این فکر می کنم کی میشه تو رو به آغوش بگیرم نوازشت کنم ...
18 بهمن 1389

بدون عنوان

  سلام عسل مامان مامانی میبینی بابات چقدر زرنگه به من میگه من وبلاگ رو درست کردم شما به روزش کن بعد اسم وبلاگ رو میزاره عشق بابا نمیگه که مامانی همه کارهاشو میکنه ............ هرچی میگم بابای مهربون شماهم واسه گلمون یه چیزی بنویس گوش نمیده که ....... شوخی کردم عزیزم   بابایی کمی سرش شلوغه بخاطرهمینه که چیزی ننوشته نفس مامان دوستت دارم ..................... ...
18 بهمن 1389

بدون عنوان

  سلام گل قشنگم عزیزدلم بااینکه هنوز نمیدونم گل دختری یا کاکل زری ولی خیلی دوستت دارم توزندگی مامانی هستی ............ هیچ چیزی رو با قندعسلم عوض نمیکنم منو بابات این وبلاگ رو درست کردیم تا بهت ثابت کنیم دوستت داریم میدونی چیه عسلم دلم تنگه واسه اینکه تو بغلم بگیرمت واون صورت نازتو ببوسم بابایی هم خیلی دوستت داره ....................
17 بهمن 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق بابا می باشد